هنگاميكه از فرهنگ سخن به ميان ميآيد
همة مديران سازمانهاي دولتي خود را اهل فرهنگ دانسته و چنان در اين مورد با تعصب
سخنراني ميكنند كه آدمي از داشتن چنين مديراني در جامعه به خود حسادت ميكند.
مطمئناً همة اين مديران در درس انشاء
دورة مدرسة خود با موضوع علم بهتر است يا ثروت، علم را انتخاب كردهاند و با
جملاتي زيبا همچون انسان بيعلم مانند انسان بيسواد است، نمرات خوبي را از معلمان
خود گرفتهاند.
ولي همين مديران با اين تعصب مثال زدني
و نمرات انشاي بالا وقتي پاي كتاب و ارج نهادن به اين كالاي مظلوم فرهنگي به ميان
ميآيد با نهايت احترام به آن بدون هيچ رحم و شفقتي چشم خود را بسته و با فراغ
خاطر ميگويند نه؟!
غرض از اين مقدمة چنيني آن است كه اولين
فروشگاه سيار كتاب به نام قاصدك كتاب در 15/9/88 با صلوات و صلوات توسط اين
انتشاراتي در سرپل تجريش افتتاح گرديد.
در اين مدت ما شاهد انواع و اقسام
نامهربانيها از طرف سازمانهاي مختلف به بهانههاي جور واجور بوديم. از شهرداري
گرفته تا نيروي انتظامي، از ادارة راهنمايي و رانندگي تا وزارت بازرگاني، از
اتحادية كتاب فروشان تا سازماندهي مشاغل.
و بالاخره معاون شهرداري منطقة يك در
حالي كه ما مجوز فعاليت را از ساماندهي مشاغل تا تاريخ 15/1/89 داشتيم، طي يك
دستور و يك دليل محكمه پسند قاصدك كتاب را در 22/12/88 با جرثقيل و نيروي ويژة
شهرداري جمع آوري كرد.
هنگاميكه قاصدك را با جرثقيل ميبردند و
من بانگاه خود اين ارابة فرهنگي را بدرقه ميكردم رو به آسمان كردم و از ته دل درك
كردم كه واقعاً چقدر كتاب در مملكت ما تنهاست.
حالا اگر قرار باشد يك بار ديگر به
موضوع انشاء اين مديران با فرهنگ نمرهاي بدهيد چه نمرهاي را به اين عزيزان ميدهيد؟
لطفاً اين نظرسنجي را به هر كس كه ميشناسيد
جهت مطالعه پيشنهاد كنيد تا بلكه مرحمي باشد بر اين دل پاره پارة كتاب.
امضاء
خود خود طاهريان